
“ منی ” که کنارش “ تو ” نباشی ، “ تومنی ” نمی ارزد . . .
.
.
به گمانم یادت پنجره احساسم را میکوبد ، چرا که در دلم هوای دلتنگی بپاست . . .
.
.
خنده دار است ، نه ؟!
که تو هی مرا دور بزنی و من دلم را خوش کنم که در محاصره ی تو هستم . . .
.
.
قلبم راعصب کشى کردم!
دیگرن ازسردى نگاهى میلرزد ن ازگرمى آغوشى میتپد . . .
.
.
مرا که هیچ مقصدی به نامم و هیچ چشمی در انتظارم نیست را ببخشید
که با بودنم ترافیک کرده ام . . .
.
.
باور کن خیلی حرف است
وفادار دست هایی باشی
که یکبار هم لمسشان نکرده ای
.
.
جان فدای آن که یادم میکند / یاد او هر روزه شادم میکند
مهربانی های او شیرین شکر / با مرامش کیش و ماتم میکند . . .
.
.
اغلب فکر میکنیم اینکه یاد کسی هستیم
و با خاطره ی کسی زندگی می کنیم ، منتی است بر گردن او
غافل از اینکه اگر یاد کسی هستیم
این هنر اوست ، نه هنر ما . . .
.
.
قدیم ندیما گفتن : برای کسی بمیر که برات تب کنه !
قدیمیا چه پر توقع بودن !
من برات میمیرم ، خدا نکنه تو تب کنی
.
.
یه “ دوستت دارم ” هایی هم هست . میدونی دروغه ها . . .
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه . . . !
.
.
سلام به اون عزیزی که ، فاصله ها باهاش دارم
تو دفتر خاطره هام ، خاطره ها باهاش دارم
آرزوی دیدن اون ، صورت زیباشو دارم
آخر حرفمم اینه هرجا باشه دوسش دارم
.
.
بزرگترین روانشناسان دنیایند دو چشمت !!
این قدر که امیدوارم می کنند به زندگی . . .
.
.
پیله کرده ام به تو !
نمی دانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد !
.
.
نـــــــوروز یعنی
روز از نو
نبودن هایت از نو . . .
.
.
بیگانه شدی دوست
حرفی و حدیثی و کلامی بفرست
ما را نه در این غمکده عمری باقیست
تا خرده نفس هست پیامی بفرست . . .
.
.
شعبده نیست
اصلن دست من نیست
چال که می افتد گونه اَت
بوسه
خودش بروز می کند . . .
.
.
کاشکی خبر نداشتی دیوونه ی نگاتم
یه مشت خاک ناچیز ، افتاده زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم . . .
.
.
اون نگاهی که گوشه اش یه قطره اشک برق میزنه
به اندازه ی تموم حرفای دنیا سنگینه . . .
.
.
سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فراموش می کردم !
.
.
همه ماهر شده اند
یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !
اما من . . .
ناشیانه
به یک نفر دل میبندم
هزاران بار
.
.
گاه گاهی یادم کن نترس تنهاییم واگیردارنیست . . .
.
.
هیچ کجا هم جاییست !
همانجاییست که بی تو میشود بود . . .
.
.
گفت به درد هم نمیخوریم
امااوهرگزنفهمید من اورابرای دردهایم نمیخواستم . . .
.
.
چه فرقی می کند
آن سوی دنیا باشم یا فقط چند کوچه آن طرف تر . . . ؟!
پای عشق که در میان باشد
دلتنگی دمار آدم را در می آورد
.
.
تا می رود خشک شود عرق قلبم
دوباره نامی از تو و بازهم تب می کند قلبم . . .
.
.
یادت پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر . . .
.
.